Letafate Ashk

*آنـــقدر دوستت دارم که رســـوایی تمام عالـــم را بـــه جان می خرم برای داشتنت*

دیشب وقتی باهات حرف میزدم یه بغضی تو گلوت بود گفتی ترکت میکنم نمیدونستی که عشقت تو دلم هنوز موند/همون شد،هر حرفی که میزدی برام مثل یه خنجره عمود بود/با تک تک کلماتت با تک تک حرفات کاش میدونستم که این خاطره ها یه روز میره بر باد/گفتی ندارم لیاقتتو بیخیالم شو نمیدونستی بدون تو میمیرم چون،شک داشتی بهم حالا یادت میاد؟،گفتی عشق یکی دیگه رو داری تو دلت زیاد/قسم خوردم حتی به جون تو اما باور نکردی میخوام بمیرم خب/کجاس اون همه عشقو محبت که میگفتی زندگیتم آخه بی مروت/نمیدونستی زندگی بی تو محاله یه روز بی تو بودن واسم مثل یه ساله/دیگه نمیتونم بنویسم بیشتر از این ولی بدون که بدونه تو مردم پس این باشه آخرین حرفم به تو:خوش بخت شی میرم از زندگیت...


 

نوشته شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:شعر,شعر غمگین,شعر تلخ,شعر در مورد خیانت,ساعت 14:6 توسط محمدرضا ن| |

 

من یه پسر تنهام که با این همه دختر بودم رفیق،ولی تهش سهم بازوم شده یه بسته تیغ/خیانت شده عادت،با این همه نامرد،من کردم باور،که نیس حتی داور،خدا هم شده گوهر/که کمیابه تو ذهنم/همه جا من تو فکرم/که تیغ و خیانت دارن رابطه یک به یک/باور نداری؟بیا بکنم ذکر یک/داستان تلخ از کل زندگیم،تا بفهمی زیر تیغیم تا زنده ایم/توی 5 سالگی که مادر فداکاری کرد،جلوی چشمام داشت جون فدا میکرد/من مونده بودم تنها و بی کس،شبا واسه من لالایی بخونه کی پس؟/یه قلم تو دستمه،کلی بغض تو حرفمه،خیانت ها بسمه،کلی درد تو قلبمه/یادته میگفتی که دوست دارم؟،قبل خواب دیشب من بوست دادم/یادته که میگفتی عمره منی؟،کاش میدونستم ازم دل میکنی/از خدا خواستم هیچوقت غم نداشته باشی،توی زندگیت هیچی کم نداشته باشی/نفرینت نمیکنم ما فرق داریم باهم/تو خوش باش،منم سر میکنم باغم

نوشته شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:شعر,شعر غمگین,شعر تلخ,شعر عاشقانه,ساعت 13:5 توسط محمدرضا ن| |

امشب داستان زندگیم با قلم رو کاغذه،اتفاق خوب و بد،چه قدیمی چه تازه

از لحظه ی تولد دلم پره غم بود،دلم انگار میدونست مادرو داره کمبود

از 5 سالگی به بعد تابستون هم سرد بود،آخه داغ بی مادری واسم پره درد بود

شدم یتیم توی وضع وخیم،دعوای خونوادگی و نسل قدیم

حالا نسل جدید،دیگه بسه فریب،محبت هم شده زوری و ما بچه تریم

آره بچه بدیم،بیا سر بزنیم

توش شکاف نسل ها و فساد اقشار،نگاه بدخواه و حجاب افکار

حالا عشق هم شده کشک و مشق و پشمک،وقتی دلتو می بره اون با یه چشمک

پیش خودت میگی این دیگه آخرشه،عشق و دوستی و وفا دیگه باورشه

غافل از اینکه مشت نمونه ی خرواره،حتما میگی این تو عاشقی کم نمیزاره

ولی یه چیز میگم بکن آویزه ی گوشت،چون نمیخوام مثل من بشی آواره ی کوچه

قبل اینکه طعم خیانتو بچشی،مواظب باش تا توی جوونی پیر نشی

منم عاشق بودم،یه عاشق سینه چاک و ساده،ولی فهمیدم این عشق ها همشون بر باده

رفتی و عشقمون حروم شده،دست تو قسمت دیگرون شده

هروقت دلم می گیره دست به قلم میشم،پیش خودم میگم برو لیاقتت همون بوده

نفرینت نمیکنم آخه عشقم بودی،ولی داغون کردی منو و همه چی تموم شده

یکی خیانت میکنه یکی صادق میشه،میخواد بهت ثابت کنه هست عاشق پیشه

ولی بعده مدتی میگه همه چی تمومه،اون موقع میفهمی زندگی واست حرومه

من که تجربه دارم،اینارو بهت میگم،فکر نکن دروغه اینارو با چشم دیدم

الان عاشقی هیچی نمیفهمی از حرفام،حتی درک نمیکنی یه ذره از دردام

درده من درده خیانته،درده زندگی تو مرگه بی نهایته

وقتی بهم گفت فراموشم کن و برو،عاشق یکی دیگه شدم و نمیخوامت تورو

اول سرش داد زدم بعد به خودم خندیدم،نمیدونم تو عاشقی به خودم چند میدم

اون رفت و دیگه نگران من نیست،مثل قدیما واسه همیشه کنار من نیست

به خودم میگم حتما لیاقتمو نداشت،مگه منه لعنتی چی کم گذاشتم براش؟

آخرین بیتو میگم جوهر تموم شده،فقط بدون زندگیم به پات حروم شده

آره تموم شده دوران عشق پاک،توهم بدون عاشق شدن دیگه اشتباست

رفتی و عشقمون حروم شده،دست تو قسمت دیگرون شده

هروقت دلم می گیره دست به قلم میشم،پیش خودم میگم برو لیاقتت همون بوده

                      نفرینت نمیکنم آخه عشقم بودی،ولی داغون کردی منو و همه چی تموم شده

 

نوشته شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:شعر,شعر غمگین,شعر تلخ,شعر عاشقانه,ساعت 13:0 توسط محمدرضا ن| |
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت